دنیای من

روزمرگی های زنی که به زندگی می اندیشد..

دنیای من

روزمرگی های زنی که به زندگی می اندیشد..

برف پاییزی


صبح برفی سلام..

هنوز زندگی خوشگلیاش رو داره..

هنوز اسمان برفی زیباترین و قشنگترینه

تو رسیده باش


امروز..

همان صبح 3 سال پیش است...

با این فرق که من اینبار بزرگ شدم..



"همیشه آماده باش تا اشتباهات دیگران را ببخشی..

بی ادبی شان را

خیانت شان را

بی عقلی شان را

و

تهمت شان را..

این ها نشانه ی عدم بلوغ روحی آدم هاست.

آدم های نارس از این چیزها زیاد دارند.

تو رسیده باش

و بالغ

با سبکبالی و بدون اینکه قضاوت کنی یا سرزنش

و بدون اینکه از این حرف ها آزرده شوی..

و آسیب ببینی

از کنار این چیزها رد شو..

اگر هوای دلت ابری شد

و چشم های تو باریدند..

باران اشک ها را بگذار این اشک ها باران رحمت و بخشش باشد

برای آن هایی که نمی دانند و زمین دل شان خشک و شوره زار است....


میدونی..

ادم وقتی  به کسی  علاقمند میشه..جز جز وجودش رو حس میکنه

تک تک رفتارش..

تک تک تمام وسایلی که بهش مربوطه..

ببین من حتی ظرف انار تورو هم می شناسم..

فلاکس کوچیک قهوه اتم می دونم..می بینم که امروز میذاریش تو نایلون.

اما نمی فهمم چرا..

و حالا همه اینا دست این زنه اس..

ببین من نمیدونم تو به چی فکر میکنی..

یا حتی چرا  اینکارا رو میکنی..

اما بسه..

من به یه ادم دوبار فرصت نمیدم  که به روح ام شلیک کنه..

تمام مدتی که زنگ زدی گفتم شاید قضاوت بیجایی میکنم.

اما دیگه برای امروز بسه..

من یکبار به خاطر تمام این کارا حالا به نوعی دیگه ضربه خوردم..

ولی اگر اینکه این دفعه مدل کارا به روز تر اما باز من ضربه بخورم...من یه احمقم.

و من

نمیخوام یه احمق باشم..


مرسی از حضورت که تو زندگیم داشتی..

اما حیف..

من خیلی دوست داشتم..

تو با من


در ابریشم عادت آسوده بودم..

تو با بال پروانه من چه کردی..


پرم از فرو ریختن..