دنیای من

روزمرگی های زنی که به زندگی می اندیشد..

دنیای من

روزمرگی های زنی که به زندگی می اندیشد..

تابستانی سه

انسان های هم فرکانس یکدیگر را پیدا میکنند..

حتی از فاصله های دور

از انتهای افق های دور و نزدیک..

حضور هیچکس در زندگی ات اتفاقی نیست..



تمام دلتنگی

با اومدنت از ظهر رفع شد..کم نشد

اما با یه بستنی خوشمزه کمی ازش کم شد و کلی هم خنده و دلتنگی..

وقتی داشت حرف میزد

داشتم محاسبه میکردم چند ساعت ندیدمش

یهو گفت حواست کجاست

گفتم

1روز کاملا با 18 ساعته که ندیدمت..

نگاهش موند..

نمیدونم چی از چشماش گذشت که تمام چشماش خندید..

لابه لای حرفاشم گفت من خیلی ناراحت میشم که بهم زنگ نمیزنی وقتی ازت دورم



نظرات 2 + ارسال نظر
اذر پنج‌شنبه 28 مرداد 1395 ساعت 11:58 http://azar1394.blogfa.com

سلام
مبارکه
روزگار به کام

فنجونه چهارشنبه 27 مرداد 1395 ساعت 10:24

چه خوبه که میگه زنگ بزن وقتی دورم.چرا بهش نمیزنگی هااان؟؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.