دنیای من

روزمرگی های زنی که به زندگی می اندیشد..

دنیای من

روزمرگی های زنی که به زندگی می اندیشد..

تابستانی نهم

حجم دل تنگی ام


کتاب زن کامل رو گرفتم تو دستم..

نمیدونم بخونمش یا نه..

نمیدونم زود برای شروع دوباره یا نه..

ورق میزنم..مثل کتاب های قدیمی می مونه..

پشتش رو میخونم..

شروع میکنم..

پیشگفتار رو که میخونم..

بیشتر ترغیب میشم به نخوندنش..

من که الان همسری ندارم که بخوام بخونمش و دستوراتش رو اجرا کنم..

اما یه چیزی از درونم میگه دلیل نمیشه اون موقع شروع کنی  از الان باید مرور کنی تا اون موقع و به وقتش کامل باشی

الان 26 سالته..!

باز دارم با میلی میخونم..اما جمله اش که میگه حتما نیاز نیست که متاهل باشید و همسر من رو به ادامه دادن تشویق میکنه..

های لایت رو بر میدارم و زیر نکاتش خط میکشم.

باید از الان تمریناتش رو انجام بدم تا ملکه ذهن بشه تا بشه از من..

من برای دوباره بلند شدن و سربلند شدن..فقط نیاز دارم دست بزارم روی زانوی خودم

نظرات 2 + ارسال نظر
اذر دوشنبه 8 شهریور 1395 ساعت 19:35 http://azar1394.blogfa.com

اینکه میگی چون مجردی انگیزه شو نداری بخونیش من هم همین فکر رو کردم ولی خوب اشگالی نداره.بخونش بگو چجور کتابیه .هههه

:)))) خوب توام شروع کن
فعلا تا اینجا که خوبه

فنجونه دوشنبه 8 شهریور 1395 ساعت 11:11

آفرین این درسته.کاش منم غیرتش رو داشتم میخوندم

بخون..
شروعش سخته
بلاخره که باید کامل تر شیم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.