دنیای من

روزمرگی های زنی که به زندگی می اندیشد..

دنیای من

روزمرگی های زنی که به زندگی می اندیشد..

یادمه همش با خودم میگفتم از روزی که تلخ ترین اتفاق برام بیوفته که همین ازدواجش باشه یا تموم شدن کارام به صورت قانونی و نفس راحن کشیدن

از فرداش حالم عالی باشه و موفق ترین ادم روی بشم

با "ترین" کاری ندارم

اما باید طوری باشم که روزی خدارو هزار بار شکر کنم بخاطر اینکه از زندگیش رفتم بیرون و راه موفقیت برام بازه بازه

اینکه طوری باشم که اون هر لحظه هر ثانیه به نبودن من حسرت بخوره

البته بازم نه ولش کن

من برای خودم تلاش کنم از همه دلچسب تره

نه برای اینکه اون رو  بسوزنم یا بخوام حسرت به دلش بذارم

بهترین تصمیم اینه که به جایگاهی برسم که لیاقتش رو دارم وازش لذت میبرم

به جایی برسم که بدرخشم

به اهدافم برسم که چند سال اینده وقتی به الان نگاه میکنم کیف کنم که از سخت ترین لحظه ها با سربلندی اومدم بیرون  حالا بهترین شرایط رو برای خودم درستش کردم

این از همه دلچسب تر و واقعی وقتی برای خودم و سربلندی خودم برای اینده خودم  برای زندگی خودم تلاش کنم نه خسته میشم بلکه انرژی مضاعفی هم بدست میارم

اینکه با هدف و برنامه پیش برم و بدونم میخوام به کجا برسم و به کجا دارم میرم

دیگه تو سن 26 سالگی که 2ماه از اخراشه..یا 27..! اخر من این سن رو نتونستم حساب کنم

اما احساس یه ادم 24ساله رو دارم

من امروز دقیقا تو همون روزی ایستادم که بهش همیشه فکر میکردم که فرداش روزهام رو عالی بسازم



متشکرم خدا جون

چون میگذرد...غمی نیست

شنبه گذشته عروسی گرفت!!

شنیده بودم زنیکه گفته برام مهم نیست صیغه ام باشم مهم نیست

اما کسی حرف من رو باور نکرد!!


نمیدونم

منم باز دیشب بعد از یک هفته شنیدم

نگم حالم رو..

بگذریم

کتاب زن کامل تموم شد گرچه خیلی طول کشید

اما رفت برای دور دوم

امروز هم برم اون کتاب حقیقی باربارا رو بخرم بخونم

چهار اثر

دنیایی کتاب باید بخونم

کلی کار نیمه تموم دارم

پاییز جان من

من به تنگ آمده ام از همه چیز

بگذارید هواری بزنم..

من و تو

بستنی

دل تنگی

من همیشه دل تنگ توام..

عاشقانه