من با توجه به تمام دوران زندگیم ادم خیلی خونسردی نبودم..
یعنی هر موضوعی در آن واحد بهمم می ریخت..رنگش صورتم از قرمز میشد چه ناراحتی یا عصبانیت..مغزم قفل میکرد و فقط سکوت میکردم
اما الان وقتی یه موضوعی پیش میاد اولین قدم اینه اروم باشم و بتونم به اوضاع مسلط بشم
و درست تصمیم بگیرم که بعدا کاش برام نمونه..
صبح کمی دیر رسیدم شرکت و وقتی رسیدم خوش اخلاق کمی توهم بود..
البته از دیشب که دیر جواب تلگرام داد و وقتی گفتم خسته نباشی مهربونم به یک ممنونم بسنده کرد فهمیدم اوضاعش خوب نیست
و حتی پرسیدم اما جوابی نداد..
صبح فهمیدم از چیزی عصبانیه/کلافه اس/یا هرچی اروم نیست
(ما تو شرکت عادت داریم موقع تولد همکارا براشون کادو میخریم و تولد یکی از همکارا نزدیکه. من صبح رسیدم کلی با انرژی با همه سلام و علیک کردم.
و بعد از چند دقیقه موضوع خرید رو اول رفتم به خودش گفتم )
تا به میزم برسم مسج داد کی میخواد بره خرید؟
فهمیدم از اینکه من بخوام اقدامی بکنم اصلا براش خوشایند نیست..
گفتم احتمالا به دوست دخترش میگم
بعدش فرستاد
همیشه موضوعی که برای تو فرعه برای من اصله و موضوعی که برای من اصله برای تو فرعه
وقتی این رو فرستاد فهمیدم خوب حسابی عصبانیه و دنبال بهانه اس
من گفتم:موضوعی که برای تو اصله برای من مهمه و اصل تره..
فرعیات که اسمش رو هست
چیزی که فرعه فرعه..
خوند اما دیگه جوابی نداد.
وقتی دیدم رفت بیرون..بهش زنگ زدم.
+گفتم حالت خوبه؟
*گفت که چی..
+ خواستم حالت رو بدونم اخه حس کردم که حالت خوب نیست
*منم درگیرم..مشکلات خودم رو دارم(خیلی خیلی خیلی خیلی تند برای اولین بار)
+من خواستم
*الان کاری داری؟
بدون اینکه بخوام جوابی بدم تلفن رو قطع کرد.
3 تا نفس عمیق کشیدم..
و کمی صبر کردم وبعد رفتم داخل شرکت.
عادی بودم و بدون تغییر رفتاری کاری ناهارم رو انجام دادم
و سرناهار هم عادی بودم
اما وقتی اومدم سرمیزم دیدم اس ام اس داده و عذرخواهی کرد..
خوش تیپ جان!
فکرش رو هم نمیکردم
عزیز من
خیلی عصبانی ام
عصبانی از دست ادمی که بهش اجازه دادم که تا این حد بهم توهین کنه
من سال گذشته برای هیچکسی دعوت نامه نفرستاده بودم که بخواد بیاد تو زندگیم!
همیشه هم همکلاسی هام رو دوست داشتم و براشون احترام قائل بودم
اما دیگه این دفعه از حد دوستی 2تا دختر هم گذشت..
هیچ حرفی هیچ حرفی برای من درد آور تر از اینکه برگشت گفت من برای جلب توجه با دوست مشترکمون(پسر) درد و دل گرفت باعث سرازیر شدن اشکم نشد.
و واقعادلم شکست..
خیلی..
اخه دوست من
اون ادمی که برای تو معیار دوست پسر بود و هست که برای من نیست
اگر قرار بود که معیار دوستی من با این آدمها باشه بیشتر از موهای سرم میتونستم دوست پسر داشته باشم.
من همون چند تا دوسته پسر هم که دارم با تمام دوست های تو فرق دارن
همشون تحصیلات دارن و اگر با هرکدوم جایی برم حرفی برای گفتن دارم
من قرار نبود از تو مهمونی ها دوست پیدا کنم..!
خیلی صبح بدی رو شروع کردم
و تمام سعی ام بر اینه که آروم باشم..
اما
من آدم گریه ایی نیستم
اما وقتی دلم درد بیاد اشکام سرازیر میشن..
هیچ وقت فکر نمیکردم باعث سرازیر شدن اشکام بشی..!
نمک خوردی نمک دون شکستی..
آقا من فهمیدم
من نه واسه این ادم مهمم
نه جائی تو زندگیش دارم
نه قراره جائی داشته باشم
من اصلا تو دید این ادمم نیستم..!
همین
من یه همکار دارم که متولد 70 و هفته دیگه عروسیشه
داشت راجع به دیشب حرف میزد که خواهر خانم هاش که همون دختر خاله هاش هستن
تا 3 صبح داشتن خونه رو تزئین میکردن
و این معترض بود به این موضوع
کنار خوش اخلاق ایستاده بودم
من برگشتم گفتم مهندس بعضی از موارد نیازی به دخالت شما آقایون نداره
بعضی از کارها مال خانوم هاس و نیازی نیست شما بگید مسخره اس یا نه
چون دیدی که خانوم ها دارن آقایون ندارن و براشون مسخره میاد اما برای خانوم ها/توصیه میکنم توجه نکنید و ترجیحا دخالت هم نکنید.
چرا ما آدمها محبت رو با محبت جواب نمی دیم؟
چرا کسی که داره برامون تا 3 صبح لطف میکنه و ماهی تزئین شده جهاز رو میچینه رو مسخره میکنیم؟
چرا ما آدمها توجه رو با بی توجهی جواب میدیم؟!
چرا دوست داشتن رو با بی میلی جواب میدیم؟
و خیلی چراهای دیگه..
سر میز ناهار بحث این بود که خیلی از آقایون روند زندگیشون بعد از ازدواج تغییر میکنه
من گفتم:))))) مهندس اصل تدوام زندگی تعامل و وقتی 2نفر نتونن باهم تعامل داشته باشند به مشکل میخورند..
میدان جنگ نیست که کسی بخواد بر دیگری پیروز بشه
زندگی یعنی درک تفاوت ها و تعامل داشتن
به نظر خودم حرفام منطقی بود
خیلی راحت حرف زدم و امیدوارم خوش اخلاق جان هم گوش داده باشه
تو جان و جهانی..
جان و جهان ام
باتو
خوش است..
وقتی نیستی مثل الان
عجیب کلافه میشوم..
ندارمت و این سخت ترین حس دنیاست..
صدای پاهایت نیست
خنده هایت..
صدایت..
نگاهت..
نیست و این تلخ است..
مثل زهر است..
و من کلافه تر از هر لحظه پی تو می گردم..
زود بیا